شهید غریبی که هیچ کس پیکرش را تحویل نگرفت...
شهدا بر ما حمدی بخوانید همانا شما زنده اید ما مرده
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

چه تقابل عجیبی ست ... به دنیا می آییم ولی به آخرت می رویم ؛ آری برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت تقدیم به آن هایی که رفتند تا ما بمانیم
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 426
بازدید کل : 110262
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1



/js/mouse/RAHBARAM.js" >

www.doostqurani.ir/

دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی



کد کج شدن تصاوير

پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدند که به هیچ عنوان نمی‌شد آن را قطع کرد.
چون اگر سیم را قطع می‌کردند، سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد.
خبر رسید که گردان پشت سیم خاردارهای حلقوی گیر افتاده؛ از مکالمات بی‌سیم معلوم بود برادر کاوه اصرار دارند که کار زودتر شروع شود. در همین حین یک جوان به روی سیم‌های خاردار خوابید، بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید.
بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود، در زیر نور منوّر کاملاً مشخص بود، قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند، عملیّات آغاز شد.
در همان لحظات جوان را از روی موانع بلند کردیم، همین‌طور که خون از تمام بدن او جاری بود،
دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا تحمّل ندارم، شهادت را نصیبم کن، در همان لحظه، گلوله‌ای بر چهره نورانی او نشست.»
اهل افغانستان بود، پیکرهای شهدای عملیّات والفجر 9 به شهرستان بجستان آمد؛ تمامی شهدا توسّط خانواده‌هایشان تشییع و تدفین شدند، امّا هنوز یک شهید مانده بود. کسی برای تحویل پیکر او اقدام نکرده بود. این شهید خانواده‌اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود.
نانوا او را شناخت. مدتی در نانوایی کار می‌کرد. امام فرموده بود: «جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود؛ می‌گفت: اسلام مرز نمی‌شناسد، امام ولّی ماست.»
شهید رجبعلی غلامی، غربت و گمنامی خاص خودش را داشت؛ نوزده سال بیشتر نداشت. از تمام دار دنیا یک موتور داشت، آن را هم وصیت کرده بود بفروشند و به جبهه کمک کنند...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها : شهید,
نویسنده علیرضا برزگری در جمعه 25 مهر 1393 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهدا شرمنده ایم و آدرس azvelayattashahadat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





برچسب‌ها
خرید آچار آی نام